فرهنگ بومی ۲
دانش آموزان عزیز در درس فرهنگ بومی متن یا داستانی درباره منطقه زندگی خود به زیبایی خواهند نوشت؛ به عنوان مثال از منطقه آذربایجان نمونه ای آورده شده است.
آذربایجان(فرهنگ بومی ۲)
حکایت:
عمر گرانمایه
معنی متن و شعر:
دو برادر، یکی خدمت سلطان کردی و دیگری به زورِ بازو، نان خوردی.
دو برادر بودند که یکی به سلطانی خدمت میکرد و دیگری با کار و تلاشِ خود، روزیاش را به دست میآورد.
باری، توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مَشَقّتِ کارکردن بِرَهی؟
یکبار برادر ثروتمند به برادر فقیرش گفت که: چرا مانند من به سلطان خدمت نمیکنی تا از زحمتِ کار کردن راحت شوی؟
گفت: تو چرا کار نکنی تا از مَذلّتِ خدمت، رهایی یابی که خردمندان گفتهاند: نانِ خود خوردن و نشستن بِه که کمر زرّین بستن و به خدمت ایستادن.
(برادر فقیر) گفت: تو چرا کار نمیکنی تا از خفّت خدمت به سلطان راحت بِشَوی که اندیشمندان گفتهاند: از دسترنج خود استفاده کردن و راحت بودن از کمربند طلا بستن و در خدمت کسی سرپا ایستادن بهتر است.
به دست آهنِ تفته کردن خمیر بِه از دست بر سینه، پیشِ امیر
آهنِ گداخته را با دست مانندِ خمیر شکل دادن، از دست به سینه در خدمت پادشاه ایستادن بهتر است.
عمرِ گران مایه در این صرف شد تا چه خورم صیف و چه پوشم شِتا
عمر ارزشمند خویش را به خاطر اینکه تابستان چه بخورم و زمستان چه بپوشم هدر دادم.
ای شکمِ خیره به نانی بساز تا نکنی پشت به خدمت، دو تا
ای شکمِ گستاخ، با تکه نانی سر کن تا مجبور نشوی برای خدمت به هر کسی تعظیم کنی.
مرسی
خواهش میکنم
اقای عزیزی نیازی به توضیح نیست عالیی
خیلی ممنونم
دسته تون درد نکنه آقای عزیزی
ممنون
خواهش میکنم
ممنون
خواهش میکنم
خسته نباشید
مرسی🌺
سلامت باشید
خیلی عالی مثل همیشه